چون بمیرم ...

هیچستان

چون بمیرم ...

بهزاد ساقرچيان
هیچستان

چون بمیرم ...

چون بمیرم ـ ای نمی دانم که ؟ باران کن مرا
در مسیر خویشتن از رهسپاران کن مرا

خاک و باد و آتش و آبی کزان بسرشتی ام
وامگیر از من ، روان در روزگاران کن مرا

آب را گیرم به قدر قطره ای ، در نیمروز
بر گیاهی ، در کویری ، بار و باران کن مرا

مشت خاکم را به پابوس شقایق ها ببر
وین چنین چشم وچراغ نو بهاران کن مرا

باد را همرزم طوفان کن که بیخ ظلم را
بر کند از خاک و باز از بی قراران کن مرا

زآتشم شور و شراری در دل عشاق نه
زین قبل دلگرمی انبوه یاران کن مرا

خوش ندارم ، زیر سنگی ، خفتن خموش
هر چه خواهی کن ولی از رهسپاران کن مرا

"محمدرضا شفیعی کدکنی"



نظرات شما عزیزان:

علی
ساعت16:56---6 مرداد 1394
اینجا...
نمی توان به کسی نزدیک شد
آدمها
از دور دوست داشتنی ترند...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: چون بمیرمشفیعی کدکنی

تاريخ : سه شنبه 12 اسفند 1393 | 21:21 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog By He ches tan:.